دعوت شدن به یک بازی همیشه احساسهای خوبی بههمراه دارد.
و همینطور احساس خوب ما را شاداب و بانشاط می کند، پس سپاس از دوست عزیزم سیاورشن که این احساسات خوب رو به من بخشید.
من بیست ساله شدهام. پس تغییرات زیادی میتوانسته شامل حال من باشد، آخر دیگر جوان هستم.
وارد شدن به مرحلهی جدیدی از زندگی یک سری تغییرات عمومی را در بر دارد، که کاملا برایم زنده هستند.
اما غمگین می شوم هنگامی که می بینم تغییراتم منحصر بهفرد نیست.
تنها چیزی که برای گفتن دارم:
۱.کمی رومانتیک شدهام.
2.حس آینده سازی ـ بیشتری در من شکل گرفته است.
3.مغرور تر و یا شاید بهتر است بگویم گستاختر شدهام.
4.تعداد کتابهایی که در یک سال اخیر مطالعه کردهام خیلی بیشتر از قبل است.
و اما دعاهایم هنگام تحویل سال:
1.صبورتر باشم.
2.رفتار بهتری با کودکان داشته باشم.
3.دوستهای بیشتری پیدا کنم.
4.تحصیلاتم را جدیتر دنبال کنم.
5.سنتی و یا اصیلتر رفتار کنم.
و دعوت شدگان از جانب من: "پیر مرد دیریا" "سیزدهمین دنده" "هلیا"
با امید به روزی و نو روزی پایدار...
سلام
شما را نمیشناسم ولی از اینکه به بازی دعوت شدم از شما سپاسگزارم...
زیبا نوشتی گلکم!
به امید پیروزی و موفقیت روز افزون شما
سلام. اگم نون رحته بلدی درس کنی؟