لذت تازه

شب گذشته لذت تازه‌ای اختراع کردم.
چون خواستم برای اولین بار آن را شروع کنم، فرشته و شیطانی را دیدم که بر در خانه برای تعریف از تفریح من با هم می‌جنگیدند.
اولی با کمال قدرت فریاد می زد: «گناهی مرگبار است.»
دومی به او اعتراض می کرد و با صدایی بلندتر از صدای او می‌گفت: «نه، به جان خودم عین ثوابست.» 

بر خود لرزیدم و سعی کردم بدانم کدام صادق‌تراست؟  اما ندای گناه ندایی بود بسی رسا‌تر... 
تمام احساس‌های شاد را اینچنین از کف می دهم.  

 ب.ن : لذت سرود آزادی است.
          ولیکن خودش آزادی نیست.
          لذت شکوفه ی امیال شماست.
          ولی میوه‌ی آن نیست.
          ژرفایی است که بلندی را ندا می‌دهد.
          ولی نه ژرفاست نه بلندا.
          لذت پری است که از قفس رها شده
          ولی فضای آزاد و رها نیست.
          آری. به راستی لذت سرود آزادی است.