آره راست می‌گی

- چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی.
اما سالها طول می‌کشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر می‌فهمی‌اش٬
دیگر خیلی دیر شده.
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست.

- تو به تنها شدن فکر می‌کنی٬ دغدغه‌ی من تنها ماندن است.
تو به جاده نگاه می‌کنی٬ اما این فاصله است که چشمانِ من را کور کرده٬
رفتنت را مفتخری٬ حضورت را جویا ام
بردن از آن کیست؟
تو که دم از عاشقی می‌زنی٬ یا منی که چشمانم از روی مصلحت اندیشیت وا نمی‌شود؟!!!

۱. پاراگراف اول را چارلز بوکفسکی سروده است. که چون از حال و هوای خودم و وبلاگم خبر می‌داد به عنوان سرآغازی از گزیده‌ی اشعارش بهم هدیه شد.
۲. نمی‌دانم تو راست می‌گویی بوکفسکی یا جمله‌های بی سروتهِ من در دومین گراف؟

نظرات 7 + ارسال نظر
بهنام جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:21 ق.ظ http://www.disstndtt.blogfa.com

اول از همه باید بگم توی این دنیا هرکسی برای خودش زندگی میکنه... بعد برای دیگران... سعی میکنه خوشبخت و خوشحال باشه... اگه تو قدر خوشحال بودنو خوشبختیو ندونی زندگی خیلی زود ازت میگیرتش... پس سعی کن اول خودت خوشحال باشی بعد دیگرانو توی خوشحالیت سهیم کنی... همیتطوز ناراحنی... اونم باید با دیگران سهیم شی... چون این دوتا دو روی یک سکه اند، اگه سکه رو نصفش کنی هم خوشحالیت هم ناراحتیت باید به طور مساوی بین خودتو دیگران قسمت کنی
دوم از همه باید بگم هم تنها شدن ارزش فکر کردن داره هم تنها ماندن...
برنده کسیه که اول به خودش فکر میکنه بعد به بقیه...
زندگی خیلی کوناه تر از اینه که بخوایم به خاطر دیگران حق زنده موندنو از خودمون بگیریم... باید سعی کنیم تو غم دیگران شریک شیم همونقدر که دیگران مارو توی شادیشون سهیم میکنن... پس گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ... به امید روزی که هیچکی شیشه ی غمش رنگی نشه!!!

مثل همیشه جامع و کامل... ممنون از نظرت و همینطور سپاس از اینکه به من سر می‌زنی

ماهی بالی شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ http://mahibali.blogsky.com/

دوست عزیز
شما دعوت می شوید به جنبش (( کتاب گذری )) در ماهی بالی
دوستان دیگر را هم دعوت کنید

Ali شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ب.ظ

پا گذاشتن انسان به این دنیا یه معجزست، باید سعی کنه از اون نهایت استفاده رو ببره...

صابر سالاری یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ http://hormozpic.blogfa.com

سلام. خوبی....؟

سلام از ماست٬ راستش غافل‌گیر شدم از این احوال‌پرسی...البته همین‌طور خوشحال. ممنون من خوبم همه چیز روبه‌راهه. شما خوبی؟

ثریا سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ http://roozmarename.blogsky.com/

وبلاگم رو تازه ساختم
بخونش و بعد از چن روز نظرتو بهم بگو زهرا جان

a. شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:18 ق.ظ

اغلب تنها نوشتن فاصله ی بین
تو و ناممکن است
جز نوشتن چیزی نجاتت نمی دهد
دیوارها را در برابر هجوم مغولان استوار نگه می دارد
تاریکی را نورانی می کند
نوشتن آخرین روان پزشک است
مهربان ترین خدا بین تمام خدایان است
نوشتن مرگ را می تاراند، ترکت نمی کند
و نوشتن می خندد
بر خودش
بر رنج
آخرین توقع است
آخرین تفسیر
نوشتن تمام این هاست.

گوج گنو دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.goojegeno.blogsky.com

چرا تنهاییم ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد