قفسی بزرگ ساختهاند تا آییننامه های جدید٬ برای رعایت حدود آداب اسلامی و شرعی در دانشگاهها را محقق سازند. آن قوانینی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شده است. قفسی به بزرگیِ یک دانشگاه٬ برای موجوداتی دوپا که دانشجو نامیده میشوند. این حصار بندی یک مسیری را ایجاد میکند که تمامی افرادی که میخواهند وارد شوند، از آن مسیر باید عبور کنند تا عملیات چکآپ بر رویشان صورت گیرد. در این هین تعدادی از داخل شدن منع میگردند. به دلایل مختلف از جمله دخترها اگر موهایشان پیدا باشد٬ یا اگر یک ربع از آستینهای مانتوهایشان بر اساس محاسبات اشتباه خیاط کم آمده باشد. یا شاید دلیلی چون مانتوهای تنگ و رنگ روشن داشته باشند... اینگونه است که توسط ۳ نگهبانان مرد که از ورودی این قفس محافظت میکنند و همینطور برای از بین نرفتن عفت اسلامی، خواهری هم گماشته شده است که مامور است خواستگارهای آدم را بپراند، مورد مواخذه قرار می گیرند. ماندهام چرا کیفمان را نگشتند. شاید نوار کاستی٬ عکسهای خانوادگیای یا حتی آینه ای می یافتند. وامصیبتا از این همه غفلت. از این موجودات از بین برنده ی حدود آداب اسلامی هرچیزی بر می آید.
اما پسر ها هم به نوبه ی خود در این حرکت به سوی اسلامی تر شدن دانشگاه ها بی نصیب نمانده اند. آنها هم مورد تذکر واقع می شوند اگر تی شرت کوتاه داشته باشند و یا اینکه از خنزل پنزل هایی استفاده کنند که هدف گیریشان هتاکی حرمت های اسلامی است. خوش به سعادت مایکل های دانشگاه هرمزگان، امیدوارم بچه های عمران نقشه ی این قفس را در اختیار همگی بی خودی الگیر شده ها قرار دهند.
این چنین که از شوک دیدن این صحنه با خودم درگیر بودم که چرا بعد از 7 ماه، هوس کرده بودم بادیه نشینان دانشگاه هرمزگانی را سرکشی کنم وارد دستشویی دخترانه شدم. وقتی گریه ی دختری را دیدم که به تازگی دبیرستان را ترک کرده بود، دانستم که بی هوا کارت دانشجویی اش را به حراستیان داده و آنها هم به یغما برده اند و پس نمی دهند اگر دختر کتبا متعهد نشود که با موهایش آداب اسلامی را به خطر نمی اندازد. بیچاره خیلی از خودش مطمئن بوده و می پنداشته آنها تر و خشک را سوا می سوزانند. و اینکه خود را مستحق این رفتار نمی دید نمی توانست اشک هایش را کنترل نماید. اما به او فهماندم که همگی همدردند. حتی منی که دیگر از اهالی این دانشگاه حساب نمی شوم و حتی دوستان کارشناسمان که جزو کادر اداری و آموزشی این سازمان هستند. آنها هم، هم صحبت شدن باهایشان یعنی هم ناله شدن با آنها... چون تمامی حرفهایشان به ناله می ماند. به ظاهر این حرفها دل آن دختر ترسیده را آرام کرده بودند...
از دیگر مواد این آیین نامه -جداسازی ردیف های نشستن دخترها و پسرها سر کلاس -جدا سازی اتاق های کامپیوتر، آزمایشگاهها، کارگاه ها و سالن های تشریح -ایجاد تابلو اعلانات جداگانه برای دختر ها و پسرها برای عدم اختلاط زن و مرد و غیره می باشد.
وقتی اصل خبر ایراد این آیین نامه ها را در رادیو فردا، شنیدم. نمیتوانستم فکر کنم قضیه اینقدر جدی است. از قدیم همیشه درست می گفتن که شنیدن کی بود مانند دیدن؟
پی نوشت: عکس از بچه های برق ورودی 87
سلام
چطوری؟
با تبادل لینک چطوری؟
منو به نام پستو اضافه کن
یه ندایی بهم بده با چی اضافت کنم
شاد باشی
لینک شدی
هنوز از این چیزی که شما نوشتی وضع بد تره.
به تیشرت مارک دار پسرونه هم گیر میدن.به طور مثال آدیداس.اگر لباس مارک دار جرمه پس چرا رییس دانشگاه مارک پیر کاردین می پوشه...چرا استاد کفش کاترپیلار می پوشه...
به ریش پروفسوری.
به حلقه حتی...باید بگی ازدواج کردم...!!!
به پیراهن طرح دار و آستین کوتاه...
صحبت با جنس مخالف جرمه ولی چرا استاد چشم چرونی می کنه و ببخشید لاس میزنه.
اگه خوردن به جنس مخالف جرمه پس چرا مامور حراست در بیرون از دانشگاه با نا محرم دست میده...
چرا باید مامور حراست که مرد هست از بالا تا پایین ناموس مردم رو دید بزنه تا ببینه کجاش مورد داره که گیر بده...یعنی دیدنو چشم چرونی برای اون حلاله و برای بقیه حروم.
وووووو
خب حق باشماست. بدیِ وضع رو شما بهتر درک می کنید. چون هر روز شاهد این ماجراها هستید... من فقط یک روز بعد از شروع اجرای این طرح اونجا بودم اگر نوشته هایم به بدیِ واقعی اوضاع نیست، ببخشید.
این غم تمام دانشجوهای ایرانیه
داره کم کم همه جا همیئطوری میشه
دارن همه رو وحشی میکنن
متاسفانه :(
اما فکر نمی کنم حیات وحش هم به بدی حیات زندگانی ما باشد.
بابا رحمی.اینطوری که تو میگی ادم از دانشگاه رفتن ژشیمون میشه.این یه توهین خیلی بزرگه که دانشجوها نباید به راحتی از کنارش بگذرن.
آره موفقم که دانشجوها باید مقاومت کنند...
فعلا که ادامه داره...ولی ممکنه مقاومت بچه ها وضع رو بهتر کنه...
بازم ممنون به خاطر متنت...
سپاس از تو برای تکمیل نوشته ام...
به سلامتی اسمم رو هفته پیش تو دفتر حراست دانشگاه ازاد نوشتن
واقعا به سلامتی
عین یه 4 پا باهامون برخورد میکنن.من ترم بالایی شما هستم(برق 86)
بخدا بهمون می خندن جاهای دیگه!سال 2010 جاهای دیگه دارن آپولو هوا می کنن اونوقت این قوم نفهم سرشونو کردن زیر برف زورشون به ماها میرسه!
گند بزنن به دانشگاه هرمزگان!
نوش جونشون که بهمون میخندند٬ حال و روزمون خنده هم داره... من نمیدونم چطور ساکت نشستین؟؟؟؟؟
راستی من دیگه تو اون خراب شده نیستم به قوهی الهی
فکر کنم چند وقت دیگه گیت بذارن جلو در قفس :)
ایول به خودم ، با نیمچه نفوذی که دارم 2-3 تا کارت دانشجویی رو نجات دادم ;)
واقعا ایول... این هم نوعی پریزون بریک است...
متن خوبی بود...اما من خوشحالم از این اتفاق و این حرکت...دلیلش بماند برای بعد...
جالب شد قضیه ... صبر میکنیَم تا بعد!
قفسی به بزرگی وطنم...
به نظرم دانشجوها اعتراض می کنن و وضع اینطوری نمی مونه... باید تعداد گیت های بازرسی افزایش پیدا کنه تا دوستان معطل نشن زیاد...
یه رمان هست که در اون روابط زناشویی مردم هم کوپنی میشه...خیلی جالبه...
دانشگاه هرمزگانم واسه خودش صفایی داشت اون قدیما
یادش بخیر
آره جوونی کجایی که یادش بخیر...
شغال بیشه ی مازندران را نگیرد جز سگ مازندرانی...!!!
ظاهرا که ما جایی برای اعتراض نداریم پیش کی بریم؟
چی بگیم؟
اینجا بشینیم به همدیگه بگیم که اوضاع بده ،درست میشه؟
وقتی از دهن اون وزیر آموزش پرورشو وزیر ارشاد اون حرفا بیرون میومد کجا بودین که اعتراض کنین؟
حالا که دارن حرفاشونو عملی میکنن یادتون افتاده؟
البته الانم اگه میخواین ساکت بشینینو فقط آینده رو پیشبینی کنین که
_ آره حتما فردا هم میخوان چمیدونم فلان کار کنن...
باید بگم بله همین کارم میکنن...
پس به جای اینکه اینقدر بترسینو حرف بزنین برین یه درخواست بدین اصلا بذارین بگیرن کارتاتونو... نرین دانشگاه(همچین دانشگاهی رفتن داره؟) اعتصاب تظاهرات چمیدونم هر چیزی
همچین دانشگاهایی به نظرم اگه آدم کارتشو نداشته باشه بهتره تا بخواد با خفت و خواری درس بخونه...
خلاصه کلید حل مشکلات دست خودتونه...
میتونین بذارین اینا هم کار خودشونو بکونن شما هم مثل ... بشنین نگاه کنین میتونینم به همون بیت بالا مراجعه کنین!!!
من دانشگاه هرمزگان نبودم ولی دوست داشتم بودم
قشنگ بود .
...
...
...
اگه بودی چی میشد؟
salam zahra jannnnnnnnnn vaghean shahkari ba fane bayanet vaghean behet tabri migam dastneveshtehayat roz be roz jazabtaro mofasaltar mishan be in ravande roshanet edame bede ayandeye roshani dari
((sory ke pingilish type kardam keyboarde farsi nadashtam ((
mercccccccccc. manam pinglish minebisam k tanha nabashi ghose bokhoriiii :D
خوبیش اینه که از سال هشتاد و سه که دارم میام دانشگاه این اولین باره که دانشگاه اینقدر هیجان انگیز شده
عجیبه که این صلحای قوم به تور من نخوردن. یا اوضاع اونجوری که شما میگی اینقدرام بی ریخت نیست یا اینکه من خوب جستم!
امیدوارم هیچ وقت توی تورشون گیر نکنید...
سخت نگیرین
انرژیتون رو بذارین برای بعدترها
این انرژی نباید حروم این چیزا شه
دانشگاه هرمزگان واسه من مرد
وقتی تو یه اردوی علمی پلیس ما رو گرفت توهین کرد فحاشی کرد کتک زد. رئیس دانشگاه از ترس گوشیشو خاموش کرد و حتی حاضر نشد یه کلمه رئیس پاسگاه رو توجیح کنه که اینا دانشجوهای من اند، برای خوش خوشانشون 2000 کیلومتر نکوبیدن بیان اونجا که به گه کشیده بشه شخصیتشون...
وقتی تا صبح تو جاده از سرمای زیر صفر یخ زدیم و دو تا از دوستامون تشنج کردند و حتی آمبولانس هم حاضر نشد اینا رو ببره. وقتی جاده رو بستیم و شلوغ کردیم و بدنمون از سرما بیحس شده بود، رئیس این دانشگاه گوشیشو خاموش کرده بود و با خیال راحت خوابیده بود کنار زن و بچه ش
ما داشتیم جون میدادیم
متاسفم از این تجربهی تلخ...
اما اینکه دانشجوها اینقدر بی بخار شدن و حاضرند همهچی رو بُکُشند حتی آرزوها و خواستههاشون رو. اما زبون باز نکنن تا هیچ چیز رو تغییر بدن اذیتم میکنه...
ما بی بخار نبودیم
رفتیم وزارت علوم شکایت کنیم
برمون گردوندن
با همین وضعیت پیش برن یکی دو سال دیگه دانشگاه تبدیل میشه به ....
"Sad"
درد تمام دانشگاه هرمزگان و دانشجوهاش اینه که از حقوق خودشون آگاهی ندارن که اگه داشتن هیچکس جرات نمیکرد این بلا رو سرشون بیاره
دقیقا...
کلا شما خودتونم همچین یه خورده بیخیالین.این یه توهین خیلی بزرگه به شما.ما که دانشگاه نمیریم ولی یه بار گفتم بازم میگم اگه همینجا جلوشو نگیرین خیلی بدتر میشه.تازه مگه فقط دانشگاه فقط اینجوریه با اجرای طرح های مزخرفشون دارن از دبیرستان دخترارو کله پا میکنن.از سال دیگه هیچ دبیر مردی حق ندارن داشته باشن.فکرشو بکنین تو یه استانی مثل استان ما که همین چند تا استاد خوبم به زور واسه دبیرستان ژیدا میشه اونا باید برن چیکار کنن؟
تازه من میگم مشکل اصلی خودمونیم شما میگین نه
یه بار دیگه تمام نظرات همین بخشو بخونین ببینین چی دستگیرتون میشه
انگلیسا یه ضرب المثل دارن که میگه
I am talking of chalk you are talking of cheese
قبول کنین خودمونم بیخیالیم.
شما که اینقدر خوب مینویسی یکم در مورد دهن بینی بنویس تا شاید یکم واسمون خوب باشه.شاید یکم رو رفتارمون تاثیر بذاره.
حیفه از استعدادت استفاده نکنی.
البته ساده لوحی هم میتونه مکمل خوبی واسه دهن بینی باشه
(این یه نظر خصوصی بود)
سلام
دردا از این دانشگاه و از این همه محدودیت و محرومیت.
دوست عزیز در بیرون دانشگاه وضع به مراتب بدتر از اینه.
الان من و اکثرهم دوره ایها م (برق۸۴)بیکاریم.
ارزوی موفقیت برای همه دوستان دانشگاه هرمزگانی
سلام خوبی؟
ای بابا همه اومدن میگن تحمل نکنید میگید چیکار کنیم چیکار می تونیم بکنیم صدات در بیاد ستاره دارت می کنن یا اینقد میزننت تا بمیری.توی این دانشگاه ها یا باید افراطی باشی یا طفریتی اگه بلانسبت جنده باشی و به همه پا بدی کارت ندارن یا اگر خیلی خودتو بگیری ولی حد متوسط همیشه درحال توسری خوردنن.حیف آدم که مجبور تو دانشگاه های ایران پا بذاره کثیف ترین محیط جامعه دانشگاه ست
بلانسبت چرا عزیزم؟
خوب می نویسی ...
مرسی از متن خیلی خیلی قشنگت دوستمون درست گفت قفسی به پهنای وطنم....
من امسال کنکور دادم و تصمیم دارم برم دانشگاه هرمزگان نمیدونم میتونم دووم بیارم یا نه