وضعیت بودن!

وقتی که هم‌سن من بود٬ مثل من نبود. این جمله‌ای است که بارها مخاطبش بودم. نه تنها از زبان پدر و مادرم٬ بلکه تمامی آدم‌هایی که یک یا دو نسل پیش‌تر از ما زندگی می‌کرده‌اند٬ همیشه یادآور می‌شوند که بهتر از ما زندگی کرده‌اند. وقتی که هم‌سن ما بودند حرفشان حرف بود تصمیمشان یکی٬ و همینطور دلشان قرص... وقتی هم‌سن ما بودن از قبول مسئولیت زندگی در هراس نبودند که هی به تعویق بیاندازنش. وقتی ۲۲ ساله و هم‌سن من بودن بچه هم داشتند٬ پس نه تنها خودشان را تر و خشک می‌کردند بلکه از پس خواسته‌های خانواده‌یشان هم بر می‌آمدند و خیلی معیارهایی دیگر که نشان می‌دهد بهتر از ما از این فرصت زندگی استفاده کرده‌اند. اما در مقابل کاری جز سر خم کردن در برابر این نوع از سرزنش‌ها دستگیرمان شده است٬ که تمامی این اتهامات را به خودشان برمی‌گرداند و آن تنها گفتن این است که٬ چرا انقلاب کرده‌اید؟؟؟
حال اینکه به سادگی جایگاه ردیف اولیِ اتهام را قبول می‌کنند در نوع خود بی‌نقص است. از این جهت که اگر مورد سرزنش قرار بگیری که چرا آزاده‌خواه بودی٬ یا اینکه چرا باغیرت و پرشهامت بودی٬ متهم شوی که چرا در جهت تحقق آرمان‌ها و اهدافت برای بهتر شدن آینده‌ی یک مملکت جان دادی...خیلی باید غیر منصفانه باشد. اما می‌پذیرند! واقعا چه کیفی می‌دهد تقصیر را بر گردن دیگری انداختن.
به همین راحتی بازم ثابت کردم که مثل اونا نیستم٬ خب چجوری می‌تونم مثل خودم باشم ولی خووب باشم؟

نظرات 6 + ارسال نظر
علیرضا سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:24 ق.ظ

آن عقربی که بر وطن افتاد حاضراست
آن خائنین ستمگر و جلاد حاضرند
آن مهر و دفتر و اسناد حاضرند
حال بادیمانی دیگر چه فرقی میکند که متهم کیست؟!
بادیمانی باید به فکر سوز سرما باشد ، نه به فکر آورنده زمستان

علیرضا سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ق.ظ

من به یاد فیلم "درباره الی..." انداختی
که تلخی این اخلاق ایرانی ها رو به زیبایی به تصویر کشیده بود

ثریا سه‌شنبه 11 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ب.ظ http://roozmarename.blogsky.com

مثل خودت باش .چه خوب چه بد

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ

واقعا چه کیفی می‌دهد تقصیر را بر گردن دیگری انداختن.
اینو خیلی قشنگ گفتی امیدوارم بعضیا ازش درس بگیرن.
به همین راحتی بازم ثابت کردم که مثل اونا نیستم٬
معلومه مثل نا نیستی.اون خیلی چیزا رو لمس کردن که شما مطمئنا لمس نکردیشون.
به نظر من اول باید خوب باشی بعد مثل خود خوبت باشی.

ستاره خاموش چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.sepehr-sepid.blogfa.com/

تما ای نظر های بی نام کار من بود.
راستش به نظر کسایی که اینجا رفت و امد دارن میتونن کمک های خوبی باشن.منشما رو لینک کردم.دوست اشتی منو م لینک کنین.
در ضمن حتما بسرید به ولاگ من.ممنون.

سلام . ممنون که تمامی نظرهای بی‌نام٬‌ نویسنده‌ی خوش نویسی مثل تو دارند. ورودت به این دنیا تبریک...

از من متنفری شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ق.ظ

واقعا چرا اینجوری وضعیت ما؟
چرا ما سعی میکنیم گناه کار خودمون رو به گردن این اون بندازیم.چرا خودمون یکبار ننشستیم فکر کنیم چرا وضعیت موجود ما این جوریه؟ایا با اومد شدها چیزی تغییر میکنه ؟هیچی تغییر نمیکنه !زمانی که انقلاب فردی نکنیم و توی خودمون دگرگونی به وجود نیاریم هیچی تغییر نمیکنه .تاریخ صد سال ایران رو ببینید دو تا انقلاب شده چند تا کودتا |؟چند تا حکومت عوض شده فقط ادماش عوض شدن اسما عوض شده هیچ وقت ملت ایران تغییر محسوسی نکردن ؟اکثر یت نمیدونیم کدوم طرفی باشیم خیلیلمون حزب بادیم نمیدونم چرا ؟من بهتون تبریک میگم به نکته و موضوع قابل تاملی اشاره کردید ودر اخر سعی کنیم مثل خودمون باشیم مثل دیگران بودن سخته چون شبیه میشیم تغییری نمیکنیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد