کتاب خواندن، رفتاری آموختنی!

به نظر می‌رسد این روزها وبلاگ‌نویسان از طریق برگزاری یک بازی وبلاگی رفتاری را می‌آموزند و یا رفتار فراموش شده‌ی ( کتاب خواندن ) آنها را به خودشان یادآوری می کنند.

من هم از سوی دوستم سیاورشن عزیز دعوت به این بازی شدم تا بتوانم به یاد آورم خاطره‌ی داستان و تصویر کتاب‌هایی که مدت‌ها پیش خوانده و در ذهنم شکل گرفته است جالب اینجاست که تا همین دیروز حتی نامشان را هم از یاد برده  بودم.همچنین برای بازبینی گذشته‌ی سطح مطالعه‌ام بسیار مفید بود.

و لیست برگزیده کتابهایی که خوانده‌ام :

  1. مزرعهٔ حیوانات؛ داستانی تخیلی؛ به انگلیسیAnimal Farm) ) اثر جورج اورول، که در ایرانبه نام‌های قلعهٔ حیوانات نیز شناخته شده است.
  2. کیمیاگر؛ رمان؛ به پرتغالی (O Alquimista ) اثر پائولو کوئلیو نویسنده مشهور برزیلی
  3. از دل گریخته ها؛ داستان کوتاه؛ اثر مسعود بهنود
  4. شازده کوچولو یا شهریار کوچولو؛ داستان کودک؛ به فرانسوی ( Le Petit prince ) نوشته آنتوان دوسن اگزوپری است.
  5. دفترهای خاکستری؛ مجموعه جملات کوتاه از دکتر علی شریعتی
  6. ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد؛ رمان، به انگلیسی ( Veronika decides to die ) نوشته ی پائولو کوئلیو
  7. جادوی فکر بزرگ؛ روانشناسی و موفقیت؛ اثر دکتر د. جوزف شوارتز

 وهمچنین لیست مدعوین :

 ماهی بالی ، گنبدهای فیروزه ای ، هلیا ، پیرمرد دیریا

و متاسفم که طبق قانون هفت تا دوست ندارم...



 

محسن آزادبخش و کنسرتش...

     


                 


قرار بود 6ام و 7ام اسفند کنسرتی متفاوت از دو هنرمند عزیز محسن آزادبخش و حسن اقبالی اجرا شود که بنا به دلایلی یک شب از این کنسرت لغو شد و تنها جمعه شب ما شاهد اجرای مدعیان این متفاوت کنسرت بودیم.

موزیسین و خوانندگان جوان ما با سبک خاصشانBlues و Rock (راک نه از جهت ناشناخته ماندن خاص است، که از اجرا نشدن آن در ایران خاص تلقی می شود) تفاوت را ایجاد کرده بودند و حساسیتی که کار دنبال شده بود،همه چیز را تیمیز و مرتب جلوه می کرد.

از اجرای پور شور حسین رستمی (نوازنده ی کیبورد) گرفته تا تک نوازی وحید حسن رضایی در استراحتی که بین دو پارت گروه به خود داده بود، همه گواه از آمادگی گروه می بود. نورپردازی،آتش بازی و در پارت دوم صدا برداری هم در مقایسه با اجراهای قبلی که در همان تالار برگزار شده بود، نشان از تفاوت قائل شدن بود.

محسن و حسن عزیز از شما سپاسگذارم که با دقت هنر و کارتون رو دنبال می کنید و با حساسیت در کارتون به طرفدارانتون احترام می بخشید.


*پ.ن: عکس از سامی حزنی

برخی از انسانها به این نتیجه می‌رسند که بهترین چیز در زندگی، شادی است. برخی دیگر رنج را به کار می برند. اما بیشتر انسانها هیچ یک را بر خود روا نمی‌دارند: پس به هیچ چیز نمی رسند و فقط از میان زندگی می گذرند.

لذت تازه

شب گذشته لذت تازه‌ای اختراع کردم.
چون خواستم برای اولین بار آن را شروع کنم، فرشته و شیطانی را دیدم که بر در خانه برای تعریف از تفریح من با هم می‌جنگیدند.
اولی با کمال قدرت فریاد می زد: «گناهی مرگبار است.»
دومی به او اعتراض می کرد و با صدایی بلندتر از صدای او می‌گفت: «نه، به جان خودم عین ثوابست.» 

بر خود لرزیدم و سعی کردم بدانم کدام صادق‌تراست؟  اما ندای گناه ندایی بود بسی رسا‌تر... 
تمام احساس‌های شاد را اینچنین از کف می دهم.  

 ب.ن : لذت سرود آزادی است.
          ولیکن خودش آزادی نیست.
          لذت شکوفه ی امیال شماست.
          ولی میوه‌ی آن نیست.
          ژرفایی است که بلندی را ندا می‌دهد.
          ولی نه ژرفاست نه بلندا.
          لذت پری است که از قفس رها شده
          ولی فضای آزاد و رها نیست.
          آری. به راستی لذت سرود آزادی است.

بعد از تمام شدن امتحانات نمی‌دانم برای ننوشتن چه دلیل بهتری خواهم داشت؟ 
شوق سبز من را چه کسی نمی‌توانست ببیند؟ 
من واقعا دوست داشتم این بازی فقط همان یک بازی فوتبال بود. به راحتی می توانستم در تیم دیگری بازی کنم.